تعداد بازدید : 46104
تعداد نوشته ها : 18
تعداد نظرات : 1
کیاندخت : شاهدخت ، دختر شاه کیانوش : بسیار شیرین ، نام یکی از دو برادر فریدون در شاهنامه کیاوش : بزرگوار - نام پدر کیقباد کیخسرو : پادشاه نیکنام ، نام پسر سیاوش و سومین پادشاه کیانیان کیقباد : پادشاه محبوب - پدر کیکاوس و سر سلسله کیانیان کیکاووس : سیاه چرده ، سبزه ، نام پسر کیقباد و پدر کیاوش کیوان : سیاره زحل و دومین سیاره منظومه شمسی پس از مشتری است . کیوان دخت : دختر سیاره کیوان کیومرث : نخستین انسان ، و به گفته شاهنامه نخستین پادشاه کیهان : جهان و گیتی کیاندخت : دختر گیتی کیهانه : جهان کوچک گابان : یکی از یاران کرد پیامبر اسلام ( ص ) که به استقبال اسلام رفت گئومات : نام پسر کورش که ادعای پادشاهی اما داریوش او را اسیر ، و کشت گرد آفرید : پهلوان زاده شده گردان : پهلوانان ، یلان گرشا : به ر وایت شاهنامه همان کیومرث اولین پادشاه است گرشاسب : صاحب اسب لاغر ، پهلوان ایرانی و جد رستم گرشین : شعله آبی ، نامی کردی برای دختران گرگین : منسوب به گرگ ، پسر میلاد از پهلوانان زمان کیخسرو گزل : زیبا ، نامی ترکمنی است گشتاسب : صاحب اسب رمنده ، پدر داریوش هخامنشی گشسب : دارنده اسب نر گشسب بانو : دختر رستم و زن گیو گل : گیاهان رنگی کوچک که دستمایه شاعرانند گل آذین : حالت قرار گرفتن گلها روی شاخه ها گل آرا : آراینده گل گلاره : تخم چشم ، نامی کردی گل افروز : فروزنده گل گلاله : دسته گل گل اندام : آنکه اندامش مانند گل است گلاویز : گیاهی برای زینت گل گلباد : داری بوی گل گلبار : پرگل ، گل افشان گلبام : گلبانگ گلبان : نگهدارنده گل گلبانو : بانوی چون گل گلبرگ : هر یک از برگهای یک گل ، مثل برگ گل گلبو : معطر ، خوشبو گلبهار : مثل گل بهاری گلبیز : گل افشان گلپاره : تکه گل ، پاره ای از گل گلپر : برگ گل ، پر گل گلپری : پری همچون گل گلپوش : پرازگل ، پوشیده از گل گل پونه : کسی که چهره اش به لطافت گل است گلچین : باغبان ، عاشق گل ، کسی که گل می چیند . گلدخت : دختر گل گلدیس : به رنگ گل ، مانند گل گلربا : رباینده گل گلرخ : بسیار زیبا همچون گل گلرنگ : به رنگ گل ، شرابی رنگ گلرو : زیبا و سرخ رو گلشن : گلزار و گلستان گلریز : ریزنده گل گلزاد : زائیده گل گلزار : گلستان ، جای پرگل گلسا : مثل گل گلشید : درخشان چون گل گلنار : گل انار ، شکوفه انار گلناز : کسی که ناز و غمزه اش مثل گل است گلنسا : گل بانو ، خانم گل گلنواز : نوازش شده گل گلنوش : شیرین مثل گل گلی : مانند گل ، قرمز رنگ گودرز : از پهلوانان عهد کاوس وکیخسرو و یکی از پادشاهان معروف اشکانی گوماتو : انقلابی زمان مادها که برای براندازی مادها و هخامنشیان قیام کرد گهر چهر : آنکه چهره اش همچون گوهر است گوهر ناز : کسی که همچون گوهر نازش گرانبهاست گیتی : دنیا ، جهان ، عالم گیسو : موی بلند زنان گیلدا : طلا گیو : پهلوان نامی شاهنامه و پدر بیژن لادن : گلی به رنگهای زرد و نارنجی لاله : گلی که رنگهای گوناگون دارد و معروفترین آن لاله سرخ و صحرائی است لاله رخ : کسی که روی همچون لاله دارد لاله دخت : دختر لاله لبخند : تبسم لقاء : چهره ، سیما لومانا : نام محلی در کردستان ، نامی کردی برای دختران لهراسب : دارای اسب تندرو ، از پادشاهای کیانی و پدر گشتاسب مارال : آهو ، نامی ترکی ماری : کبک ماده ، نامی کردی مازیار : اورا مزدایار - پسر قارون فرمانروای طبرستان ماکان : نام پسر یکی از سران دیالمه مامک : مادر کوچک و مهربان مانا : نام خداوند بزرگ و نام یکی از دولتهای ماد ، نامی کردی ماندانا : دختر آژدهاک و مادر کورش هخامنشی مانوش : کوهی که منوچهردربالای آن متولد شده است مانی : پیامبر ایرانی در زمان شاپور ساسانی مانیا : خسته شده ، نامی کردی ماهان : منسوب به ماه ماهاندخت : دختر ماهان ماه برزین : یکی از بزرگان دولت ساسانیان ماه جهان : زیبای جهان ماهچهر : زیبا رو ، قشنگ ماهدخت : دختر ماه ماهور : تابناک - نامی کردی ماهرخ : آنکه صورتی چون ماه زیبا دارد ماهزاد : زاده ماه مردآویز: جنگنده و دلاور مرداس : مرد آسمانی - نام پدر ضحاک که مرد نیکی بود و بدست پسرش کشته شد مرزبان : مرزدار - مرزبان بن رستم نویسنده کتاب مرزبان نامه مرمر : ازسنگهای آهکی که صیقلی و جلا پذیر است ، سنگ مرمر مزدک : خردمند کوچک - مردی که در زمان ساسانیان ادعای پیغمبری کرد اما کشته شد مژده : نوید ، بشارت مژگان : مژه ها مستان : شادان ، شادمان مستانه : خوشحال ، مانند مست مشکاندخت : دختر خوشبو مشکناز : مشک ناز دار مشکین دخت : دختر مشک آلود و معطر منیژه : پاک و سفید روی - نام دختر افراسیاب منوچهر : کسی که چهره بهشتی دارد - از پادشاهان پیشدادی مهبانو : بانوی بزرگ ، بانوی همچون ماه مهبد : یکی از وزیران انوشیروان ساسانی مه داد : از فرماندهان نظامی پارسیان ویکی از نامهای دوران هخامنشی مهتاب : ماه تابان ، ماه تابناک مهدیس : ماهرو ، زیبا ، خوشگل مه جبین : انکه پیشانیش مانند ماه درخشان است مه دخت : ماه دخت ، دختر ماه مهر آذر : یکی از موبدان پارس در زمان انوشیروان - خورشید آذر مهر آرا : آرایش دهنده مهر مهر آسا : همچون خورشید زیبا روی مهر آفاق : خورشید افقها مهر افرین : عشق آفرین ، آفریننده عشق مهرآب : کسی که فروغ خورشید دارد - نام جد مادری رستم مهرداد : بخشنده ماه مهر افزون : بالا برنده عشق و محبت مهرام : رام شده ماه مهران : منسوب به مهر است و یکی از خاندانهای عصر ساسانی مهراندخت : دختر مهر و محبت مهراندیش : دارای اندیشه با مهر و محبت مهرانفر : شکوه مهرانگیز : ایجاد کننده مهر و محبت و عشق مهرپویا : پوینده مهر مهرداد : داده خورشید - نام چند تن از پادشاهان اشکانی مهر دخت : دختر آفتاب مهرزاده : زاده خورشید ، زیبا روی مهرناز : ناز خورشید مهرنوش : خورشید جاویدان - یکی از پسران اسفندیار که بدست فرامرز کشته شد مهرنکار : آرایش دهنده خورشید ، مهر آرا- نام یزدگرد مهرنیا : ازنژاد مهر مهروز : آنکه روزی چون خورشید دارد مهری : منسوب به مهر ، منسوب به خورشید مهریار : دوست خورشید مهسا : مانند ماه زیبا روی مهستی : ماه هستی ، ماه روزگار ، گرانبهاترین مه سیما: آنکه صورتی چون ماه دارد مهشاد : ماه شادمان مهشید : پرتوماه مهنام : آنکه نامش چون ماه است مهناز : نازماه مهنوش : ماه همیشگی مهوش : مانند ماه مهیار : یار ماه ، نام پسر داریوش سوم هخامنشی مهین : ماه زیبا رو مهین دخت : دختر بزرگ میترا : دوستی و محبت و مهر میخک : گلی زیبا به رنگهای قرمز، سفید ، صورتی وزرد میلاد : گانش آموز ، شاگرد - نامی کردی مینا : گلی کوچک و زینتی ، گردنبند مینا دخت : دختر مینا مینو : بهشت ، جنت مینودخت : دختر بهشت ، دختر پاک مینو فر : دارای شکوه بهشتی نادر : کمیاب ، بی همتا - نادر شاه افشار سر سلسله افشاریه درایران ناز آفرین : معشوقی که ناز فراوان می کند نازبانو : بانوی ناز دار نازپرور : پرورش یافته در ناز نازچهر : کشی که چهره ناز دارد نازفر : دارای شکوه نازلی : پرناز و غمزه - نامی ترکی برای دختران نازی : با ناز ، اهل ناز نازیدخت : دختر ناز نامور : مشهور ، ارزنده ناهید : پاک و بی آلایش - نام مادر اسفندیار و مادر اسکندر ندا : آواز ، بانگ ، فریاد نرسی : فرشته وحی در اوستا - نام پسر شاپور نوه اردشیر بابکان نرگس : گلی خوشبو و زیبا نرمک : زیبا و لطیف - نامی کردی برای دختران نرمین : لطیف و ملایم نریمان : پهلوان ، دلیر - نام پدر سام نسترن : گلی سفید و زیبا از گونه های نرگس نسرین : گلی سفید و پر برگ نسرین دخت : دختر نسرین نسرین نوش : نام همسر بهرام گور نکیسا : نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی نگار: نقش ، بت ، صنم نگاره : شکل دارای نقش و نگار نگارین : نقاشی شده نگین : گوهر قیمتی نوا : ناله ، آواز نوش ( انوش ) : زندگی جاوید نوش آذر : آتش جاویدان - از آتشکده های عصر ساسانی نوش آور : چیزی که زندگی و حیات می آورد نوشا : نوشنده ، آشامنده نوش آفرین : افریننده شادی و شیرینی نوشدخت : دختر شاد نوشروان ( انوشیروان ) : جاویدان ، اولین خسرو ساسانی نوشفر : شکوه جاوید نوشناز : دارای ناز و ادای شیرین نوشین : گوارا و شیرین نوید : مژده و بشارت نوین : تازه ، جدید نوین دخت : دختر تازه به دنیا آمده نیش ا : خال و نشانه - نامی کردی برای دختران نیک بین : خوش بین نیک پی : پاک نژاد نیک چهر : خوشگل و زیبا نیک خواه : شخص خیر خواه و خیراندیش نیکداد : بخشنده نیکی نیکدخت : دختر پاک و نیکو نیکدل : دل پاک نیکزاد : زاده نیکی و پاکی نیلوفر : گل پیچک و زینتی به رنگهای سفید و سرخ وآبی نیما : لقب علی اسفندیاری پدرشعر نو درایران ، نیما یوشیج وامق : دوست دارنده ، عاشق - عاشق عذرا ورجاوند : ارجمند - به اعتقاد زردشتیان کسی که درآخر زمان ایران را آباد می کند وریا : پیدار، آگاه - نامی کردی برای پسران وشمگیر : شکارچی بلدرچین - نام نام پسر وردانشاه از مولوک دیالمه وهرز : نام مرزبان کشور یمن درعهد انوشیروان وهسودان : نیک آسوده و آرام - عنوان یکی از سلاطین آذربایجان ویدا : آموزنده و تعلیم دهنده ویس : نام معشوق رامین در داستان ویس و رامین ویشتاسب : صاحب اسبان فراوان ویگن : از اسمهای ارمنی ایرانی به معنی جهش و پرش هژیر : خوب چهره ، نام یکی از پسران گودرز که بدست سهراب کشته شد هخامنش : دوستار اندیشه - نام جد کورش کبیر هربد( هیربد ) : حاکم آتشکده ، موبد موبدان هرمز : اهورمزدا ، خدای بزرگ ایرانیان - نام پسر بهمن و نام پسر انوشروان همایون : مبارک ، خجسته - نام تنی چند از پادشاهان هندوستان هما : فرخنده ، مبارک ، مرغ سعادت - نام دختر گشتاسب و خواهر اسفندیار همادخت : دختر مبارک و فرخنده بخت همدم : رفیق و مونس و همزبان همراز : محرم اسرار همراه : دوست و یار موافق هنگامه : غوغا ، شلوغی ، دادوفریاد هوتن : خوش اندام ، نام یکی از متحدان داریوش درحمله به مغان هور : خورشید ، آفتاب هورتاش : همچون خورشید هورچهر : تابان روی ، زیبا هورداد : فرستاده و داده خورشید هوردخت : دختر خورشید هورزاد : زاده خورشید هورمند : شبیه خورشید هوروش : خورشید مانند ، مثل خورشید هوشنگ : هوش و درایت - نام یکی از سلاطین پیشدادی و فرزند سیامک هوشیار : با هوش و آگاه هومان : نیک اندیش ، نام یکی از سرداران افراسیاب و نیز نام برادر پیران ویسه هومن : نیک منش هونام : خوشنام ، نیکنام هویدا : آشکار و نمایان هیتاسب : صاحب اسب بسته شده هیرمند : یکی از القاب گستاسب ، آتش پرست هیما : اشاره ، نامی کردی برای دختران هیوا : امید وآرزو - نامی کردی برای دختران و پسران یادگار : آنچه از انسان بجای ماند - پسر پادشاه گرجستان یاسمن ( یاسمین ) : گل زیبائی به رنگ سفید و زرد و کبود یاشار : عمر کننده ، نامی ترکی برای پسران یاور : کمک و همدست و یار یزدان : خداوند ، آفریدگار هستی یگانه : بی نظیر ، بی مانند یوشیتا : پهلوانی از خاندان (( فریان )) نامی اوستائی